هر بار "جبر جغرافيايي" نامجو را ميشنوم با خودم عهد ميكنم از اين به بعد آدمهاي دنيا را به دو دسته تقسيم كنم. آنهايي كه وقتي ميشنوند «صبحونهت شده سيگار و چايي» ميفهمند طرف درباره چي حرف ميزند و آنهايي كه نميفهمند.
پ.ن: بدم نميآمد اين تقسيم بندي را دربارهي «مثل تجديد ناب شهريور» هم اعمال كنم. اما ديدم بين رفقا تك ميافتم، منصرف شدم. ولي حالا خداييش به آدمي كه حتي يكبار توی عمرش مزه تجديدی را نچشيده باشد چي ميشود گفت؟
پ.ن: بدم نميآمد اين تقسيم بندي را دربارهي «مثل تجديد ناب شهريور» هم اعمال كنم. اما ديدم بين رفقا تك ميافتم، منصرف شدم. ولي حالا خداييش به آدمي كه حتي يكبار توی عمرش مزه تجديدی را نچشيده باشد چي ميشود گفت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر