۳۱ فروردین ۱۳۹۰

درباره‌ی ماجرای پرسپولیس استیل آذین ـ درباره‌ی آنارشیسم


پریشب برنامه‌ی فوتبالی نود درباره‌ی یک قضاوت پیچیده‌ی اخلاقی بود.
ماجرا از آنجا شروع شد که در دقایق پایانی مسابقه‌ی پرسپولیس و استیل آذین، دروازه بان استیل آذین به نشانه‌ی مصدومیت توپ را در نزدیکی نقطه‌ی کرنر به بیرون می‌زند. بازیکنان پرسپولیس هم اوت را پرتاب می‌کنند و از قضا توپ گل می‌شود.
(برای دوستان فرهیخته‌ای که با فوتبال میانه‌ای ندارند این توضیح را عرض کنم که در فوتبال عرف است که اگر بازیکنی ـ مخصوصاً دروازه بان ـ مالک توپ باشد و خارج از جریان بازی مصدوم شود توپ را به بیرون می‌زند تا با قطع بازی پزشکان بتوانند برای رسیدگی به او وارد زمین شوند. طبق قوانین فوتبال برای ادامه‌ی بازی توپ در اختیار تیم حریف است اما بازیکن حریف اخلاقاً وظیفه دارد توپ را در اختیار تیمی که بازیکنش مصدوم شده قرار دهد. به این می‌گویند
fair play ، ما بگوییم بازی عادلانه، منصفانه، جوانمردانه.. همچین چیزهایی.)
اتفاقی که در مسابقه‌ی پرسپولیس و استیل آذین افتاد این بود که همه (غیر از ذی نفعان) قبول داشتند دروازه بان مصدوم نشده و برای تلف کردن دقایق پایانی تمارض کرده است، تصویر هم گواه بود. اما بعضی شک داشتند که آیا تمارض دروازه بان به بازیکنان پرسپولیس این مجوز را می‌دهد که بازی جوانمردانه را رعایت نکنند؟ بحث این بود که اگر رعایت اخلاق به قضاوت شخصی افراد منوط شود و نه یک قانون محکم و لازم الاجرا، آیا بازیکنی که از ابتدای مسابقه مثل اسب دویده و از آدرنالین لبریز است، مخصوصاً وقتی خطر باخت را پیش چشم داشته باشد، هیچوقت به این قضاوت می‌رسد که حریفش واقعاً مصدوم شده و به رسیدگی فوری پزشکی نیاز دارد؟ اساساً می‌شود از چنین آدمی انتظار ترحم داشت؟
نظر سنجی برنامه نود هم در همین رابطه بود. از مردم سئوال شده بود که آیا ادامه‌ی بازی توسط بازیکنان پرسپولیس درست بوده یا نه. بیشتر از سه میلیون نفر در این نظرسنجی شرکت کردند و از این میان حدوداً هفتاد درصد موافق عمل پرسپولیس بودند. رای من به عنوان یکی از این هفتاد درصد هیچ ربطی به پرسپولیسی بودنم نداشت، که از بعد از دور اول مربی‌گری قطبی اصولا پرسپولیسی محسوب نمی‌شوم که هیچ، مثل این عشاق شکست خورده یک نموره تنفر هم احساس می‌کنم.
رای من در دفاع از اخلاق است. حرفم این است که نباید برای دفاع از اخلاق قانون ساخت. در این صورت رعایت اخلاق نیاز به انسان ندارد، یک ماشین اخلاق‌گرا می‌تواند به محض اعلام مصدومیت بازیکن حریف وظیفه‌اش را انجام دهد، ضمانت اجرایی‌اش هم سوت داور. این نوع اخلاق‌مداری فرمالیته فرقی با قانون ندارد. اخلاق وقتی به قانون تبدیل شود خود غیر اخلاقی می‌شود: مثل تمام قوانین که داعیه‌ی رعایت انسان را دارند اما وجودشان به معنی انکار قدرت تشخیص و قضاوت فردی آدم‌هاست.
اخلاق تنها جایی معنا پیدا می‌کند که انسان مختار باشد. به تصمیم آدم ِناچار که نمی شود گفت رعایت اخلاق. این اختیار البته که گاهی باعث اتخاذ مواضع متناقض می‌شود. هر انسانی بسته به موقعیتی که در آن قرار می گیرد تصمیم می‌گیرد و گاهی این تصمیمات یکسان نمی‌شوند چون در موقعیت های یکسانی قرار ندارند. اشتباه این است که برای رفع این تناقض‌ها به دامن "حکم اخلاقی" و قانون آویزان شویم. اخلاق اگر مشمول حکمی کلی شود اختیار قضاوت شخصی را از آدم می‌گیرد.
 (مثل اینکه من با ادعای چپ‌گرایی زیر چتر حکم کلی "مخالفت با هر نوع دخالت نظامی در امور کشورها" برای خودم لم بدهم و خیالم راحت باشد که تکلیفم ـ موضع اخلاقی‌ام ـ تا ابد روشن است. در این صورت اگر ارتش صرب‌ها شروع به نسل کشی وحشایه‌ی یک اقلیت مسلمان در محدوده‌ی کشورش کرد تکلیفم چیست؟ باز هم مخالف دخالت آمریکا و لشگرکشی برای دفاع از آن اقلیت بی دفاع هستم؟  جواب من: خیر. موافقم. حالا اگر همین ارتش «نیکوکار» آمریکا با ادعای گسترش دموکراسی و سرکوب تروریسم صدها هزار بی‌گناه را در افغانستان و عراق کشت چطور؟ جواب من: قطعاً مخالفم. مواضعم متناقض است که باشد. من که ماشین چپ‌گرا نیستم. بر اساس موقعیت موضع‌گیری می‌کنم.)
مخالفان می‌گویند اگر بازیکنی خارج از جریان بازی افتاد و در آستانه‌ی مرگ بود چطور؟ امیدوار باشد بازیکن حریف تشخیص بدهد که او تمارض نمی‌کند؟ جواب من مثبت است. اگر بازیکنان با آگاهی از اینکه هیچ دستی از بالا نمی‌تواند رقیب را وادار به رعایت اخلاق کند جز قضاوت شخص او، وارد زمین شوند پس عواقبش را پذیرفته اند. جنایتی در مرگ بازیکن در حین این بازی احمقانه به خاطر قضاوت اشتباه یا رذالت حریفش نمی‌بینم. اما قطعاً من هم بر اساس قضاوت شخصی ام از هم نوع بودن با بازیکن بی رحم حریف احساس شرم می‌کنم چرا که به صرف انسان بودنش از او انتظار دارم که اگر به وضوح ندید، و شخصاً به یقین نرسید که رقیبش تمارض می‌کند برای رعایت انسان از "حق" خودش بگذرد. من به این می‌گویم اخلاق.

۱۲ نظر:

  1. دست مریزاد دوست عزیز. چندی بود چنین تحلیل هایی نخوانده بودم. شاد باشی و تندرست

    پاسخحذف
  2. سلام
    صحبت از اخلاق که میشه تقریبا چیزی نمیتونم بگم تا انتظارم از اخلاق را پایین بیارم. همین اختیار و قضاوتی که ازش صحبت کردید خیلی برام پیچیدس. تو این مورد خاص نمیتونم تیم پرسپولیس را یه طرف قرار بدم. اگه تصمیم با هرکدام از بازیکنان بود عمل متفاوتی را میدیدیم. وقتی دیکته کردن دایی و صحبت حیدری با کاظمی و از اون طرف رفتار سوشا مکانی را میبینم، نمیتونم هیچ موضعی بگیرم. مکانی اگر تمارض نکرده باشد اعتبار خودش را در طول بازی خرج کرده.نمیدونم وقتی چوپان دروغگو اعتبار چوپانیش را خرج کرده ما همچنان باید به فریادش برسیم یا نه؟ چند دفعه باید پایبند به اخلاق باشیم؟ تقدیم توپ به حریف بازی جوانمردانه را لوث میکنه.
    فکر میکنم نباید به اخلاق علی وار پایبند بود. آدم را خسته می کند. نباید احساس شرم کرد. در دنیای فعلی ما همینقدر پایبند بودن به اخلاق کافیست. شخصا از زیاد اخلاقی بودن مسخره شدم ولی تغییر رویه ندادم تا دیدم کاسه داغ تر از آش شدم وقتی طرف همچین انتظاری نداره و من میخوام به خاطر انسانیتم بدون توجه به طرف مقابل خودم باشم.

    پاسخحذف
  3. سلام آپارنادو
    موافقم که پایبندی به اخلاق در درجه اول باید برای پاسداری از "خود" باشد و نه صرفاً مراعات دیگران.

    -----

    به ناشناس: مخلص

    پاسخحذف
  4. ماکیاولیسم نمی‌شه؟!

    پاسخحذف
  5. کاری که پرسپولیسی ها کردند، اخلاقی بود. چه در لحظه، با آن همه آدرنالین و فلان و چه خارج از آن. اما همین کار اخلاقی خود منشا بی اخلاقی می شود. آن 70 درصد دیگر انتظار دارند که از این به بعد هر کی خودش را انداخت(یا به قول دایی خوابید!) توپ را بهش ندهند.هر کی. بدون تحلیل. و با یک پیش زمینه فکری.مخصوصن حالا که هم را پیدا کرده اند.نمونه اش همین بازی دیروز پرسپولیس با بنیادکار. که همچین چیزی شد. یعنی همان کار اخلاقی می تواند در سطحی دیگر مروج بی اخلاقی باشد، که نمی دانم کدام بدتر است.

    پاسخحذف
  6. داستان ولیغصر رو به پایین را تمام کردم. از نبوغ شما تشکر میکنم.

    پاسخحذف
  7. سلام
    من با اين ديدگاه كه تشخيص امر اخلاقي موضوعي فردي است موافقم. نه به اين دليل كه "حكم اخلاقي" امري بي معني باشد. بلكه از اين نظرگاه كه هر انسان جهاني مستقل از ديگران است و مي بايد حكم اخلاقي را براي خود بيافريند. صدالبته او از طريق "زبان"(در معناي كلي آن) با ديگر انسانها در ارتباط و در تجربيات ايشان شريك است و اين موجب تشابه رفتار اخلاقي در زمانها و مكانهاي مشابه مي شود. اما نهايتا حكم اخلاقي امري است كه در گفتگو با خويش آفريده مي شود.
    اين است كه شگفت زده نمي شوم وقتي مي بينم با همه ي موافقتهاي ما در مباني ؛ درباره ي رفتار اخلاقي در ماجرايي كه مطرح كردي با همديگر مخالفيم.
    از نظر من نود دقيقه وقت تلف كردن دروازه بان؛ ادا و اطوار درآوردن او هنگام بازي و آن نيشخندهاي زشت و .... هيچيك نمي تواند محملي باشد براي ترك شفقت. آيا بازيكن پرسپوليس يا مربي آن تيم حتي احتمالي يك در هزار به مشكل فيزيكي در بدن دروازه بان (كه مي تواند مصدوميت جدي هم نباشد) نمي دادند؟! آيا اين پرسش كه "چرا دروازه بان توپ را به اوت در حوالي ميانه ي زمين شوت نكرد؟" نبايد قدري ذهن ايشان را آزار مي داد؟!
    بد نيست قدري كانتي فكر كنيم. به عنوان دوستدار يك تيم فوتبال؛ آيا مي پسنديم تيم محبوبمان در هريك از بازيهاي خود طي ماجرايي اينچنين يا شبيه به آن گل بزند يا از گل خوردن خود جلوگيري كند؟!

    پاسخحذف
  8. سلام
    تشابه رفتار اخلاقی ـ به اختیار فرد ـ در جامعه با عرفی یا قانونی کردن اخلاق (پناه گرفتن زیر چتر حکم اخلاقی) فرق می کند. اخلاق تا وقتی ارزشمند است که آدم برای رعایتش مختار باشد.
    نگاه کنید به مضحکه ی کنارکشیدن ورزشکاران ایرانی در مقابل حریفان اسرائیلی. به اعتقاد من به رسمیت نشناختن و تحقیر کشوری که مرزهای وحشیگری را بیشتر از تخیل انسان گسترش داده، ارزشمند و عملی اخلاقی است. اما چرا هیچ ارزشی برای آن کشتی گیر رقت انگیزی که به دستور روسا، از مبارزه کنار کشیده احساس نمی کنم؟ چون هیچ اختیاری در عمل او نمیبینم. جالب است که نپذیرفتن حریف اسرائیلی حتی "قانون" هم نیست، چون دیده ایم که گاهی از دستشان در می رود، که ای کاش قانون بود تا اینطور اخلاق را لوث نمی کردند و قهرمان قلابی به خورد ملت نمیدادند.
    اما در مورد اتفاقی که مسابقه ی پرسپولیس و استیل آذین افتاد، توجه کنید که دروازه بان بعد از بیرون زدن توپ خودش را به زمین زد و بعد از تلف کردن وقت به سرعت ایستاد و آماده ی بازی شد. اگر در حین بازی افتاده بود و فرصتی برای تشخیص صحت مصدومیت او وجود نداشت میشد از بازیکنان حریف انتظار داشت که توپ را به بیرون بزنند تا به وضعیت او رسیدگی شود، اما در موقعیتی که دروازه بان را هیچ خطری تهدید نمیکند و او به وضوح قصد سوءاستفاده از شفقت حریف و مسخره کردن اخلاق و انصاف را دارد، من همچنان رایم به عمل بازیکن پرسپولیس است.

    پاسخحذف
  9. وظیفه ی پرسپولیسی ها نبوده تمارض و لوس بازی را با نمایش جوانمردی لوس تری پاسخ بدهند. ولی رأی هفتاددرصدی به همین مطلب چندان روشن کننده نیست. بهرحال طرفداران متعصب پرسپولیس درصد بیشتری از طرفداران باشگاهها را تشکیل می دهند تا دوستداران تیم استیل آذین. بهتر بود اگر در برنامه ی نود از این موضوع به سادگی می گذشتند، مگر اینکه برخلاف آنچه از این پست استنباط می شود تمارض و حقه بازی از سوی دروازه بان استیل مثل روز روشن است و قابل انکار نیست. که در اینصورت هم باز باید نظر تماشاگران را درباره ی شیوه ی دروازه بان می پرسیدند و نه در خصوص امتناع بازیکن پرسپولیس از قطع بازی.

    پاسخحذف
  10. نکته‌ی ِ جالبی در این که نوشتید وجود داره. تقابل با «اخلاق» به مثابه‌یِ «حکم»، و جست‌و‌جویِ اختیار در امر ِ اخلاقی/نااخلاقی. من هر چی داده‌ها رو زیر و رو می‌کنم نشانه‌ای از اختیار در هیچ عمل ِ اخلاقی یا حتا غیراخلاقی‌ای (به معنی ِ مغایر با اخلاق ِ رایج) نمی‌بینم، و به نظر ِ من تکلیفِ عمل و حکمی که به هر نحوی -سلبی یا ایجابی- به اخلاق مربوط اه از پیش معلوم اه. اتفاقاً من این مثالِ عدم ِ رویارویی ِ ورزشکارهایِ ایرانی در برابر ِ اسرائیلی‌ها به ذهن‌ام رسید و فکر کردم از خیلی جهات شبیهِ ماجرایِ پرت کردنِ توپ به سمتِ دروازه‌یِ استیل‌آذین اه. در هر دو، فردِ کنش‌گر تحتِ سیطره‌یِ نیرویِ بیرونی‌ای اه که ازش انتظار داره کاری رو بکنه یا کاری رو نکنه. و اصولاً اخلاق/بی‌اخلاقی یعنی همین درکِ حضور ِ نیرویِ بیرونی و به رسمیت شناختن‌اش و خود را در جبهه و جناح‌اش جا زدن/نزدن. با خودم گفتم، لوث شدنِ اخلاق در ماجرایِ تقابل ِ ورزشی ِ ایران و اسرائیل، بیش‌تر به هم‌جنسی ِ ایران و اسرائیل ربط داره و به این فکر کردم که ایران اگه ورزشکارش رو به جرم ِ بازی با اسرائیل محروم نمی‌کرد، یا جریمه‌ای براش در نظر نمی‌گرفت، و صرفاً فضایی نمادین حولِ قباحتِ بازی با اسرائیل درست می‌کرد، به خیر و تقوا نزدیک‌تر بود. اما با این همه، باز هم در اینجا یا هر جایِ دیگه، عمل ِ اخلاقی رو فضایی می‌سازه که فرد خودش رو گرفتار در اون فضا می‌بینه. برایِ نمونه: مربی به بازیکن دستور می‌ده توپ رو به محوطه‌یِ دروازه‌یِ حریف بفرسته. بازیکن فرمان می‌بره و بعد از بازی بدونِ این که به مرجع ِ فرمان اشاره کنه، تفسیری از عمل ِ درست و حق‌به‌جانبِ خودش ارائه می‌ده. مربی تحتِ سیطره‌یِ فضایِ لج‌بازانه‌ای قرار داره که دروازه‌بان و نوع ِ بازیِ حریف ایجاد کرده و در ضمن تحتِ سیطره‌یِ نگاهِ طلب‌کاری اه که ازش انتظار ِ بُرد داره. تن زدن از بازیِ جوانمردانه ماشینی‌ترین جواب به این فضایِ پیرامونی اه. خلاصه کنم؛ اخلاق همیشه تحتِ انقیادِ حکم اه و توهم اه که به اختیار ِ کسی یا چیزی می‌شه که شکسته شه و در این شکستن بروز ِ بامزه‌ای از آزادی هست. حداکثر می‌شه به‌اش گفت: «تو هم باش».

    من به این فکر می‌کنم که امر ِ اخلاقی با امر زیبا فاصله داره. در شکستن ِ اخلاقیاتِ مدوّن و کلیشه‌ای افتخار ِ زیباشناسانه‌ای وجود نداره. جامعه به هر حال به مدلی توده‌ای برایِ رتق و فتق کردنِ خودش دست پیدا می‌کنه و به کاربردهایِ متنوع ِ این مدل عناوین ِ اخلاقی می‌ده. اون جوهره‌یِ زیباشناسانه‌ای که من احتمالاً و نه الزاماً در نوعی آنارشیسم سراغ دارم، توش خواستِ مقابله با فضایِ سلطه وجود داره متناسب با موقعیت، و کم‌تر به چیزی مثل ِ اخلاق می‌پردازه. به هر حال، بازیگر ِ کلّاشی که احتمالاً این حس رو القا می‌کنه که داره وقیحانه از احکام ِ اخلاقی سوءاستفاده می‌کنه (شاید مثل ِ دروازه‌بانِ استیل‌آذین) در بدوی‌ترین حالت فقط و فقط نوعی عصبیت و فضایِ تقابل و انتقام ِ کور رو دامن می‌زنه و دل سپردن به این عصبیت و واکنش ِ آنی به‌اش نشون دادن، همراه شدن با بازیِ اون اه. چه جور با این آدم برخورد کنیم؟ به قولِ نیچه مثل ِ رفتار با گداها ست که چه ببخشی و چه از کنارشون بگذری هیچ وقت به رضایتِ خاطر نمی‌رسی و از دستِ خودت ناخرسند ای. در هر جایی انواعی از «گدا»ها هم وجود دارن که «نیاز ِ واقعی» و «وانمود» توشون به طرز ِ جدایی‌ناپذیری گره خورده. اختیاری در کار نیست. اخلاق ِ توده‌ای ما رو دعوت کرده به مدارا با کسی که – از رویِ واقع یا از رویِ تصنع - اون قدر پست شده که حاضر باشه به جلدِ گدایی بخزه. نه افتخاری در شکستن ِ این اخلاق هست، و نه خرسندی‌ای در رعایت‌اش. همین گُهی اه که هست.

    پاسخحذف