دور نیست همین اوباشی که در دوران ضعف و سرکوب جشنواره ای برای تحقیر نوع پوشش آدمهای متفاوت با خودشان برپا میکنند، در هنگام قدرت به فکر گشت ارشاد برای تحمیل سلیقهشان بیافتند.
شما فکر نمی کنید همون کاری رو کردید که قصد نقدش رو داشتید؟ "اوباش"؟!!! چون شما فکر می کنید این کار تحقرآمیز بوده پس عده ای به قصد تحقیر انجام دادند؟ (قصد دفاع از "جشنواره" رو نداشتم قصدم انتقاد از شما بود)
یعنی یه لحظه فکر نکردی "دور نیست کسانی که در دوران ضعف و سرکوب، به شرکت کنندگان یک برنامه شاد لقب اوباش می دهند و به جای دیگران تصمیم می گیرند، در هنگام قدرت ..."؟ شما، با این نگاه، اوباش نامیدن یه عده که فقط دارن شوخی می کنن، نیت خونی برای تحقیر (!)، و تصمیم گرفتن به جای دیگران، بیشتر پتانسیل دیکتاتور شدن داری یا عده ای که فقط دارن شوخی می کنن؟
به ناشناس ها و بابک: من کلمه ی مناسب تری برای توصیف جماعت بی سر و پایی که به خودشان اجازه می دهند در یک مکان عمومی دیگرانی که شبیه آنها لباس نمی پوشند را تحقیر و تمسخر کنند سراغ ندارم. سند اوباش که فقط به نام چماق به دستان ج.ا نخورده. هر آدمی از هر طبقه و با هر پوشش و هر مرامی که این طور کثافت وجودش را نمایش بدهد شایسته ی این کلمه است. من نگران زبان فارسی هستم. با همین تعارفات و رودربایستی هاست که واژه ها را نابود می کنیم (هر چند، انصافاً اوباش زیاد هم فارسی نیست :) می فرمایید شوخی کرده اند؟ خب، غلط کرده اند.
جشن بالماسکه(بسیار همسان با همین خز بازی) در بسیار از کشورهای بسیار مردم سالار انجام میشه و کسایی که تو بالماسکه لباسای دیگرون رو میپوشن گشت بالماسکه پوشی راه ننداختن.
نظرت در مورد آب بازی و ماجرای اون چیه؟ اونجا هم یه عده شدیدا به اعتقادات مذهبیشون برخورد و "توهین" تلقی شد و ...!!! می بینی؟ همه ی حرفم اینه! بخوای این جوری بری همه چیز خراب می شه!!! "گفتنی است روز گذشته عدهای از جوانان با حضور در بوستان آب وآتش در قالب آب بازی به اقداماتی دست زدند که منافی عفت بود. این اقدامات در ملأعام باعث جریحه دار شدن احساسات مردمی شد و بسیاری از رسانهها به این روند اعتراض کردند." http://www.khabaronline.ir/news-165145.aspx
"می فرمایید شوخی کرده اند؟ خب، غلط کرده اند." فکر کنم زندگی در جمهوری اسلامی روانتون رو به هم ریخته! شما هم سعی کن یه خورده شاد باشی به سبک خودت مخت هوا بخوره!
ناشناس های اول و سوم: ماجرای آب بازی مردم در آب و آتش توهین به نوع لباس یا فرهنگ آدم های دیگر نبود. اگر کسی از اینکه دیگران سلیقه اش را در لباس پوشیدن رعایت نمی کنند ناراحت می شود ـ مثل اوباشی که ذکرشان رفت ـ غلط می کند.
------
ناشناس دوم: خجالت بکشید. بالماسکه چه ربطی به این بازی مهوع توسط جوانان طبقه ی متوسط و مرفه به قصد تمسخر مردمی زنده و معاصر اما با فرهنگی دیگر و غالباً فقیرتر از خودشان دارد؟
"ماجرای آب بازی مردم در آب و آتش توهین به نوع لباس یا فرهنگ آدم های دیگر نبود" از نظر یه عده بود مثه شما که از این حرکت ناراحت شدید یه عده هم نظرشون اینه:آب بازی در ملأعام باعث جریحه دار شدن احساسات مردمی شد!!! یه مقدار بگذارید مخ هوایی بخورد شما حس کردید اون کار توهین است ولی خیلی ها این جور فکر نکردند!
" همین اوباشی" , "کثافت وجودش ", "غلط کرده اند", "خجالت بکشید." , "خودتان را اذیت نکنید.نمی فهمید" بابا خیلی کارتون درسته! کلا زبانتون در این حول و حوش می چرخه!
سلام من حرفت را مي فهمم و جداي لحن خشمگينت؛ آن را قبول هم دارم. ولي نمي دانم چرا - حالا يا پوستم طي دورانهاي فارومي كلفت شده يا اصولا آدم متحمل و اهل مدارايي هستم- اين عكسهايي كه از اين "خزپوشان" ديدم هرچند بعضا تا اندازه اي به پاره اي از رفقاي شغليم-كه خاطرشان هم كم عزيز نيست نزد من- برمي خورد؛ باز عصباني نشدم. اگر كسي آنقدر از نوع لباس پوشيدنش خوشنود است كه طرز پوشش من يا رفقاي مرا مسخره مي يابد؛ بگذار خوش باشد! خلاصه اين كه به نظرم امر مهمي نيامد. آنچه مرا درباره ي اين دو موضوع (آب بازي و خزبازي) بيشتر آزار داد گسترده گي واكنشها به اينها بود و مرا جدي جدي شرمنده ي "هدي صابر" و مرگ در سكوتش كرد.
سلام ایرج خان می فرمایید «اگر كسي آنقدر از نوع لباس پوشيدنش خوشنود است كه طرز پوشش من يا رفقاي مرا مسخره مي يابد؛ بگذار خوش باشد!» در حد وسعم نمی توانم بگذارم خوش باشد. در این صورت اگر کسی آنقدر از مذهب یا نژادنش خوشنود باشد که مذهب و نژاد من یا رفقای من را مسخره بیابد، ناچارم بگذارم خوش باشد. خوشی اگر نیازمند تحقیر و تمسخر عمومی مردمی که آزاری به ما نرسانده اند باشد، اسمش رذالت است. ما که نمی توانیم برای عصبانی شدن از رذالت محدوده تعیین کنیم. رذالت چه از طرف جوانان طبقه متوسطی (که غالباً همراهان ما در جنبش سبز هستند) باشد و چه با شدت و وقاحت بیشتر از طرف ج.ا لایق عصبانی شدن است.
سلام مجدد همين است ديگر لئون جان. يكي دين مرا مسخره مي يابد. يكي ديگر قوم و قبيله ي مرا مشتي تنبل بيكاره مي داند و ..... شخصا تا جايي كه اين اظهار برتري ها را بخشي از يك ماجراي بزرگتر و خطرناك (فرضا مشروعيت خشونت و نژادپرستي اسرائيل) احساس نكنم؛ واكنشم پوزخند است. كودكي كه اسباب بازيش وسيله ي تفاخرش است مرا نه عصباني بلكه متاسف مي كند. صدالبته اگر كار بخواهد به ماجراي اميرو در "سازدهني" بكشد؛ بايد گوش اين كودك را هم كشيد. محكم هم كشيد. ولي نقدا در اين قضايا چنين امري را احساس نكرده ام. شما هم اوقات شريفت را تلخ نكن.
پ.ن.) خيلي قديمترها وعده اي داده بودي.تا جايي هم نشان دادي كه از عهده ي آن وعده به بهترين نحو برمي آيي. خلاصه اين كه بنده شخصا خيلي خوشوقت خواهم شد اگر معرفي مشاغل سخت را به وقت حس و حوصله ادامه دهي. كوره پزخانه كه هنوز به گمانم بهترين يادگاري وبلاگت باشد. كشتارگاه هم هرچند به نظرم ناقص بود (مثلا اشاره اي نكرده بودي به رعشه اي شدن اغلب اين كارگران در دوران پيري و از كارافتاده گي) باز سرشار از آگاهي بود. چرا ادامه ندادي؛ خدا عالم است.
برادر من کاملا باهات موافقم. لحنت هم در خور این ماجرا و گند و کثافتشه. الان که کامنت ها رو خوندم یه چورایی هنگ کردم وقتی دیدم کسی می تونه اسم بالماسکه رو یه همچین سیرکی بده و از بیخ قضیه رو منکر شه. این منکر شدن ها و نا دیده گرفتن ها و در نهایت تمسخر ها یه نتیجه ساده داره: از هم پاشیدن کل جامعه. یعنی غیر ممکنه هجین کاری انجام بدی و یعد نتیجه اش نیاد و یه جایی مثل پتک نخوره تو سر تو.
لئون عزیز یک «مرفه بیدرد» هم میان جملهتون اضافه میکردید کاملاً لحنتون مناسب میشد برای گیر دادن. راستی نوشتهی قبلی هم عالی بود بخصوص نوشتن «سکسی» بصورت «صکسی» یا میتونستید بنویسید «سکصی» یا «ثکص» که کاملاً رابطه عاطفی از دست رفته را صوصک کنید و اینهمه دنبال خشونت هم ما نمیدیدیم و نمیفهمیدیم! ضمناً دوستانی که درمورد تفاوت با بالماسکه یا بیماسکه نوشتن: ای بابا ما سعادت بودن در مراسم بالماسکه رو نداشتیم تا تفاوت رو درک کنیم. شما جایی بالماسکه بودید و تفاوت رو درک کردید جای مخلض هم خالی میکردید. (شماها با یونگ نسبتی ندارید؟)
چندین هزار نفر پاسدار و سرباز بیچاره با تانک و توپ و هلیکوپتر و انواع و اقسام وسائل پیشرفته ای جنگی با صرف هزینه و انرژی به جنگ قندیل فرستاده اند و تا حالا حدود 300 نفر از این نیروها و 12 نفر گریلای پژاک جانشان را از دست داده اند و صدها خانواده ای روستایی زیر توپباران جمهوری اسلامی آواره شده اند. آن وقت شماها به فکر جشنواره ای آب بازی و خز بازی هستین !!!
اوباش؟!!! یاد کیهان افتادم!!!
پاسخ دادنحذفشما فکر نمی کنید همون کاری رو کردید که قصد نقدش رو داشتید؟ "اوباش"؟!!!
پاسخ دادنحذفچون شما فکر می کنید این کار تحقرآمیز بوده پس عده ای به قصد تحقیر انجام دادند؟
(قصد دفاع از "جشنواره" رو نداشتم قصدم انتقاد از شما بود)
یعنی یه لحظه فکر نکردی "دور نیست کسانی که در دوران ضعف و سرکوب، به شرکت کنندگان یک برنامه شاد لقب اوباش می دهند و به جای دیگران تصمیم می گیرند، در هنگام قدرت ..."؟
پاسخ دادنحذفشما، با این نگاه، اوباش نامیدن یه عده که فقط دارن شوخی می کنن، نیت خونی برای تحقیر (!)، و تصمیم گرفتن به جای دیگران، بیشتر پتانسیل دیکتاتور شدن داری یا عده ای که فقط دارن شوخی می کنن؟
باز این چپ مپا یه چی پیدا کردن هولش متحد شن :))
پاسخ دادنحذفبه ناشناس ها و بابک: من کلمه ی مناسب تری برای توصیف جماعت بی سر و پایی که به خودشان اجازه می دهند در یک مکان عمومی دیگرانی که شبیه آنها لباس نمی پوشند را تحقیر و تمسخر کنند سراغ ندارم. سند اوباش که فقط به نام چماق به دستان ج.ا نخورده. هر آدمی از هر طبقه و با هر پوشش و هر مرامی که این طور کثافت وجودش را نمایش بدهد شایسته ی این کلمه است. من نگران زبان فارسی هستم. با همین تعارفات و رودربایستی هاست که واژه ها را نابود می کنیم (هر چند، انصافاً اوباش زیاد هم فارسی نیست :) می فرمایید شوخی کرده اند؟ خب، غلط کرده اند.
پاسخ دادنحذف--------
لیلا: برو بابا.
«همهی ما اراذلها و اوباش»
پاسخ دادنحذفhttp://radiokoocheh.com/article/119335
جشن بالماسکه(بسیار همسان با همین خز بازی) در بسیار از کشورهای بسیار مردم سالار انجام میشه و کسایی که تو بالماسکه لباسای دیگرون رو میپوشن گشت بالماسکه پوشی راه ننداختن.
پاسخ دادنحذفنظرت در مورد آب بازی و ماجرای اون چیه؟ اونجا هم یه عده شدیدا به اعتقادات مذهبیشون برخورد و "توهین" تلقی شد و ...!!!
پاسخ دادنحذفمی بینی؟ همه ی حرفم اینه! بخوای این جوری بری همه چیز خراب می شه!!!
"گفتنی است روز گذشته عدهای از جوانان با حضور در بوستان آب وآتش در قالب آب بازی به اقداماتی دست زدند که منافی عفت بود. این اقدامات در ملأعام باعث جریحه دار شدن احساسات مردمی شد و بسیاری از رسانهها به این روند اعتراض کردند."
http://www.khabaronline.ir/news-165145.aspx
"می فرمایید شوخی کرده اند؟ خب، غلط کرده اند."
پاسخ دادنحذففکر کنم زندگی در جمهوری اسلامی روانتون رو به هم ریخته! شما هم سعی کن یه خورده شاد باشی به سبک خودت مخت هوا بخوره!
ناشناس های اول و سوم: ماجرای آب بازی مردم در آب و آتش توهین به نوع لباس یا فرهنگ آدم های دیگر نبود. اگر کسی از اینکه دیگران سلیقه اش را در لباس پوشیدن رعایت نمی کنند ناراحت می شود ـ مثل اوباشی که ذکرشان رفت ـ غلط می کند.
پاسخ دادنحذف------
ناشناس دوم: خجالت بکشید. بالماسکه چه ربطی به این بازی مهوع توسط جوانان طبقه ی متوسط و مرفه به قصد تمسخر مردمی زنده و معاصر اما با فرهنگی دیگر و غالباً فقیرتر از خودشان دارد؟
------
ناشناس چهارم: باشه.
"ماجرای آب بازی مردم در آب و آتش توهین به نوع لباس یا فرهنگ آدم های دیگر نبود"
پاسخ دادنحذفاز نظر یه عده بود مثه شما که از این حرکت ناراحت شدید یه عده هم نظرشون اینه:آب بازی در ملأعام باعث جریحه دار شدن احساسات مردمی شد!!!
یه مقدار بگذارید مخ هوایی بخورد شما حس کردید اون کار توهین است ولی خیلی ها این جور فکر نکردند!
"طبقه ی متوسط و مرفه " ؟
پاسخ دادنحذفجوابی به سبک خودتون: دوران کمونیست بازی تموم شده.
دو ناشناس بالایی: خودتان را اذیت نکنید. نمی فهمید.
پاسخ دادنحذف" همین اوباشی" , "کثافت وجودش ", "غلط کرده اند", "خجالت بکشید." , "خودتان را اذیت نکنید.نمی فهمید"
پاسخ دادنحذفبابا خیلی کارتون درسته! کلا زبانتون در این حول و حوش می چرخه!
سلام
پاسخ دادنحذفمن حرفت را مي فهمم و جداي لحن خشمگينت؛ آن را قبول هم دارم. ولي نمي دانم چرا - حالا يا پوستم طي دورانهاي فارومي كلفت شده يا اصولا آدم متحمل و اهل مدارايي هستم- اين عكسهايي كه از اين "خزپوشان" ديدم هرچند بعضا تا اندازه اي به پاره اي از رفقاي شغليم-كه خاطرشان هم كم عزيز نيست نزد من- برمي خورد؛ باز عصباني نشدم. اگر كسي آنقدر از نوع لباس پوشيدنش خوشنود است كه طرز پوشش من يا رفقاي مرا مسخره مي يابد؛ بگذار خوش باشد!
خلاصه اين كه به نظرم امر مهمي نيامد. آنچه مرا درباره ي اين دو موضوع (آب بازي و خزبازي) بيشتر آزار داد گسترده گي واكنشها به اينها بود و مرا جدي جدي شرمنده ي "هدي صابر" و مرگ در سكوتش كرد.
سلام ایرج خان
پاسخ دادنحذفمی فرمایید «اگر كسي آنقدر از نوع لباس پوشيدنش خوشنود است كه طرز پوشش من يا رفقاي مرا مسخره مي يابد؛ بگذار خوش باشد!»
در حد وسعم نمی توانم بگذارم خوش باشد. در این صورت اگر کسی آنقدر از مذهب یا نژادنش خوشنود باشد که مذهب و نژاد من یا رفقای من را مسخره بیابد، ناچارم بگذارم خوش باشد.
خوشی اگر نیازمند تحقیر و تمسخر عمومی مردمی که آزاری به ما نرسانده اند باشد، اسمش رذالت است. ما که نمی توانیم برای عصبانی شدن از رذالت محدوده تعیین کنیم. رذالت چه از طرف جوانان طبقه متوسطی (که غالباً همراهان ما در جنبش سبز هستند) باشد و چه با شدت و وقاحت بیشتر از طرف ج.ا لایق عصبانی شدن است.
سلام مجدد
پاسخ دادنحذفهمين است ديگر لئون جان. يكي دين مرا مسخره مي يابد. يكي ديگر قوم و قبيله ي مرا مشتي تنبل بيكاره مي داند و ..... شخصا تا جايي كه اين اظهار برتري ها را بخشي از يك ماجراي بزرگتر و خطرناك (فرضا مشروعيت خشونت و نژادپرستي اسرائيل) احساس نكنم؛ واكنشم پوزخند است. كودكي كه اسباب بازيش وسيله ي تفاخرش است مرا نه عصباني بلكه متاسف مي كند. صدالبته اگر كار بخواهد به ماجراي اميرو در "سازدهني" بكشد؛ بايد گوش اين كودك را هم كشيد. محكم هم كشيد. ولي نقدا در اين قضايا چنين امري را احساس نكرده ام. شما هم اوقات شريفت را تلخ نكن.
پ.ن.) خيلي قديمترها وعده اي داده بودي.تا جايي هم نشان دادي كه از عهده ي آن وعده به بهترين نحو برمي آيي. خلاصه اين كه بنده شخصا خيلي خوشوقت خواهم شد اگر معرفي مشاغل سخت را به وقت حس و حوصله ادامه دهي. كوره پزخانه كه هنوز به گمانم بهترين يادگاري وبلاگت باشد. كشتارگاه هم هرچند به نظرم ناقص بود (مثلا اشاره اي نكرده بودي به رعشه اي شدن اغلب اين كارگران در دوران پيري و از كارافتاده گي) باز سرشار از آگاهي بود. چرا ادامه ندادي؛ خدا عالم است.
برادر من کاملا باهات موافقم.
پاسخ دادنحذفلحنت هم در خور این ماجرا و گند و کثافتشه.
الان که کامنت ها رو خوندم یه چورایی هنگ کردم وقتی دیدم کسی می تونه اسم بالماسکه رو یه همچین سیرکی بده و از بیخ قضیه رو منکر شه.
این منکر شدن ها و نا دیده گرفتن ها و در نهایت تمسخر ها یه نتیجه ساده داره: از هم پاشیدن کل جامعه. یعنی غیر ممکنه هجین کاری انجام بدی و یعد نتیجه اش نیاد و یه جایی مثل پتک نخوره تو سر تو.
لئون عزیز یک «مرفه بیدرد» هم میان جملهتون اضافه میکردید کاملاً لحنتون مناسب میشد برای گیر دادن. راستی نوشتهی قبلی هم عالی بود بخصوص نوشتن «سکسی» بصورت «صکسی» یا میتونستید بنویسید «سکصی» یا «ثکص» که کاملاً رابطه عاطفی از دست رفته را صوصک کنید و اینهمه دنبال خشونت هم ما نمیدیدیم و نمیفهمیدیم!
پاسخ دادنحذفضمناً دوستانی که درمورد تفاوت با بالماسکه یا بیماسکه نوشتن: ای بابا ما سعادت بودن در مراسم بالماسکه رو نداشتیم تا تفاوت رو درک کنیم. شما جایی بالماسکه بودید و تفاوت رو درک کردید جای مخلض هم خالی میکردید. (شماها با یونگ نسبتی ندارید؟)
ناشناس بالایی: چیزی از کامنت شما دستگیرم نشد. به جای نک و نال لطفا حرف بزنید.
پاسخ دادنحذفچندین هزار نفر پاسدار و سرباز بیچاره با تانک و توپ و هلیکوپتر و انواع و اقسام وسائل پیشرفته ای جنگی با صرف هزینه و انرژی به جنگ قندیل فرستاده اند و تا حالا حدود 300 نفر از این نیروها و 12 نفر گریلای پژاک جانشان را از دست داده اند و صدها خانواده ای روستایی زیر توپباران جمهوری اسلامی آواره شده اند. آن وقت شماها به فکر جشنواره ای آب بازی و خز بازی هستین !!!
پاسخ دادنحذفتازه همین الان تفاوت نوع اجبار و تحمیل، چیزی که جامعه ازت دوست داره ببینه وچیزی که حکومت ازت میخواد ببینه رو فهمیدم.
پاسخ دادنحذفانگار میشه حالیه حکومت کرد که نمیخوای ولی حالی جامعه نه.
ندا