۳۰ بهمن ۱۳۸۴

درباره‌ي شوخي احمدي‌نژاد با آن زن كارگر

اصل ماجرا اين است:مدتی پیش احمدي‌نژاد به كارخانه‌اي رفته و ضمن ديدار، سخنان كارگران را هم شنيده است. در آن بين زن كارگر ميانسالي به او مي‌گويد كارفرمايش نه تنها وسيله رفت و برگشت به کارخانه را فراهم نميكند بلكه هزينه آن را هم نمي پردازد و او به همراه تعداد ديگري از همكارانش مجبورند هر روز مسافت زيادي را از خانه (كه در روستايي بوده) تا كارخانه طي كنند. آقاي رئيس جمهور هم در يكي از آن لحظات آشناي فوران نبوغ طنزش خطاب به آن زن مي‌گويد «مي‌خواهي كارخانه را به نزديك خانه شما بياوريم؟!!!»  و در هياهوي خنده همراهانش از آن زن میگذرد.
در اين پست مي‌خواهم روشن كنم كه رئيس قوه مجريه دقيقا چه گفته است... يا بهتر است بگويم چه زهي زده است!

زن كارگر با اميد اينكه طرف سخنش فردي است كه از شعوری حداقلی برخوردار است، در قالب درددل تلويحا به ماده‌اي از قانون كار اشاره مي‌كند كه توسط كارفرمايش اجرا نمي‌شود. نميدانم آن زن از قانون مطلع بوده يا نه اما اين اثري در اصل ماجرا ندارد. ماده ۱۵۲ قانون كار (فصل هشتم ـ خدمات رفاهي كارگران) تصريح دارد كه «در صورت دوري كارگاه و عدم تكافوي وسيله نقليه عمومي، صاحب كار بايد براي رفت و برگشت كاركنان خود وسيه نقليه مناسب در اختيار آنان قرار دهد.» 

مي‌بينيم نكته‌اي كه زن كارگر خطاب به احمدي‌نژاد گوش‌زد مي‌كند در چارچوب قانوني است كه دولت او موظف به اجرايش است!
اما واكنش احمدي‌نژاد مثل واكنش اغلب آدم‌هاي معيوب ِ مهجوري است كه به ناگهان در معرض توجه قرارگرفته‌اند. نوجوان كم مايه‌اي را به خاطر بياوريد كه به محض آنكه جمعی به شوخی اش می خندند، ديگر كنترل اعمالش را از دست می دهد و كار را از شوخي به وقاحت مي‌كشاند.
شوخي احمدي‌نژاد هم نه تنها بي‌نمك كه وقيح بود. شوخي با زن ميانسالي كه همه عمرش را دركارخانه سپري كرده و از سر شانس مي‌تواند چند كلمه‌اي با بالاترين مقام اجرايي كشورش بگويد و آنقدر شريف است كه به جاي قربان صدقه‌هاي كاسبكارانه، مشكل منطقي خود و همكارانش را طرح مي‌كند، حتي اگر با نمك هم باشد به جا نيست و از «شعور» به دور است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر