"درونت مي" كتابي نوشته به نام پروست (نام انتخابي براي ترجمه فارسي) در نقد و تفسير رمان درجستجوي زمان از دست رفته. گويا خودش معتقد بوده كه با اين كتاب نقشه راهنماي هزارتوي رمان درجستجو را به خواننده ارائه ميدهد. اما من با خواندنش به اين نتيجه رسيدم كه حضرت "درونت مي" كتاب را نوشته تا به جهانيان اعلام كند كه من اين كتاب را خواندهام. حالا كتابي با چنين حال و هوايي را تصور كنيد كه مترجمي ايراني به دست ميگيرد تا به فارسي برگرداند: نتيجه عكس هدف نويسنده اصلي حاصل ميشود! يعني مترجم با ترجمه تفسير يك رمان، به خواننده ميگويد كه رمان اصلی را نخوانده!
نخواندن در جستجو هيچ عيبي ندارد. كاملا عادي است. اما عجيب آنجاست كه مترجم، تفسير كتابي كه نخوانده را ترجمه كند. آن هم نه هر كتابي كه (به نظر من) بهترين رمان جهان را! نتيجه ميشود همان تكهاي كه ابتداي اين پست نقل قول كردم:
مترجم عزيز ما نميداند كه "دوشس دوگرمانت" خاله "روبر دو سنلو" نيست كه اگر بود كل مناسبات فاميلي كتاب به هم ميریخت. مترجمی كه «زندايي» را «خاله» ترجمه ميكند (احتمالا به دليل تشابه لغات يا دلايلي از اين دست) به طور رسمي اعلام ميكند كه از مناسبات و اتفاقات کتاب چیزی نمیداند. ممكن است كسي كه درجستجو را نخوانده تصور كند حالا خاله يا زن دايي چه اهميتي دارد؟ جذابيت ويژه اين كتاب براي مخاطب، پيگيري و كشف همين مناسبات فاميلي است. توجه كنيد! كسي كه اين كتاب را نخوانده و تفسير آن را ترجمه ميكند، نميداند كه دوك دوگرمانت دايي سنلو است و مادر روبر ميشود خواهر دوك و بارون دوشارلوس. به اين معني وقتي دوك دوگرمانت با خاله سنلو ازدواج ميكند، مفهومش ميشود اينكه با خواهرش ازدواج كرده است. از طرفي ما در اين كتاب شجرهنامه دوشس دو گرمانت را داريم كه در زمان دختري از خانوادهاي به نام «دلوم» بود و نامش «پرنسس دلوم». فكر ميكنم گندي كه خانم مترجم زده كاملا آشكار شده باشد!
حالا برايتان بگويم كه چرا بند كردهام به فرزانه طاهري! ميدانيم كه او (لابد) از سر تعهد و احساس مسئوليت مسخ كافكا را كه پيش از آن هدايت ترجمه كرده بود دوباره به فارسي برگرداند. به نظر من هم كار درستي كرد. كار ديگرش اينكه در كتاب «درسهايي از ادبيات روس» كه ترجمه بعضي مقالات ناباكوف است نام آشناي بسياري از شخصيتهاي ادبي و رمانهاي معروفی را كه همكارانش پيش از اين به فارسي برگردانده بودند تغيير داد. اما عجيبترين فعاليتي كه طاهري براي اثبات حرفهاي بودنش در ترجمه انجام داده برگردان نام «در جستجوي زمان از دست رفته» به «به جستجو...» است. احتمالا خواسته با اين كار ايراد نامي كه سحابي در ايران جاانداخته را گوشزد كند... خب! اشكالي ندارد. اما كسي كه تا اين حد با جديت و حتي بيرحمي به ترجمه همكارانش نگاه ميكند نبايد خودش از اين گافهاي ناجور بدهد!
* پروست/ درونت می/ ترجمه فرزانه طاهری/ طرح نو/ صفحه ۲۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر