۲۱ تیر ۱۳۸۵

گیره

  تمام فيلم تلاش مرد براي جا انداختن گيره‌هاي "سينه بند" زن است كه پشت به او نشسته. هيچ تصويري غير از نماي درشت گيره‌ها و دست‌ها نمي‌بينيم. دو "گيره" كه در بند سمت راست است و چهار "جاي گيره" كه در دو رديف (با فاصله) روی بند سمت چپ است. صداي زن زنگ دار و با اطوار بچه‌گانه است و صداي مرد تا اواسط متن كه سيگار به لب دارد شبيه به زمزمه است، پس از آن هم آرام و كمي خش دار.

صداي زن: خيلي آرامش بخشه.
...
صداي زن: مي‌شنوي؟ خيلي آرامش بخشه. به اولي بنداز.
صداي مرد: هوم
صداي زن: بگو چي آرامش بخشه.
صداي مرد: خودت بگو.
صداي زن: همين كاري كه مي‌كني.
صداي مرد: آره. باحاله. گير نمي‌كنه بدمسّب.
صداي زن (بي‌حوصله و لوس): باحال نيس. توي حال كه آدم آرامش نداره.

(يكي از گيره‌ها جا ميرود اما او مجبور مي‌شود بيرون بياورد كه هر دو را با هم جا بیاندازد.)

صداي مرد (خطاب به گيره، کش دار): بي‌پدر.

(با دست چپ هر دو بند را ميگيرد و دست راست لحظه‌اي از كادر خارج مي‌شود و باسيگاري بين دو انگشت باز مي‌گردد و بند را مي‌گيرد و دوباره مي‌‌افتد به تقلا)

صداي زن: اينجوري يه ربطي هست. ميفهمي؟
صداي مرد (به نشانه تایید): هوم
صداي زن: بايد زن باشي تا بفهمي. موقع باز كردنش نيست. اما حالا يه ربطي بين ما هست.

(هر دو گيره در رديف دوم جا مي‌رود. دست مرد از كادر خارج مي‌شود.)

صداي زن: گفتم كه به اولي جا بزن. تنگه.
صداي مرد: آژانس اومد. بوق ميزنه.

(دست زن وارد كادر مي‌شود. گيره‌ها را به سمت سينه‌اش مي‌چرخاند و ما براي لحظاتي برجستگي‌هاي خالي سينه‌بند را در كادرمان مي‌بينيم. زن به سرعت گيره‌ها را در رديف اول مي‌اندازد و سينه‌بند را دوباره مي‌چرخاند. در هنگامي كه زن مشغول است گفتگو ادامه دارد:)

صداي زن: چه خوبه كه وارد نيستي.
صداي مرد: الان ديگه ميان. (به شوخي) اگه بيان شب بايد توي همين اتاق بخوابي‌ها.
صداي زن (با لحني كه بين شوخي و التماس مردد است): یعنی هیچوقت ميشه؟
صداي مرد: بوق مي‌زنه.

(تصوير با بلوز تيره‌اي كه زن به تن مي‌كند و كادر را از بالا به پايين مي‌پوشاند، سياه مي‌شود.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر