۳۰ بهمن ۱۳۸۵

زندگی توی لجن

صدای پیر مردی را مي‌شنويد که بعد از بيست و يك سال كار، به دليل واگذاري ابزار توليدش به بخش خصوصي بيكار شده بود. سخنان او مربوط به شرایط چهار سال پس از اخراج اش است. 

بشنويد 604.1KB

آخه به كي بگي؟ من رفتم پيش آقاي خاتمي، گفتم آقا شغل ندارم و... بيست تومن به عنوان طرح اجرايي نميدونم... بيست تومن. به يه جوون دانشجو [نامه وام را به او نوشت] براي بيست تومن پول، گفتن بريد اونجا بگيريد. گفتن نامه‌ش رو بگيريد. آخه با بيست تومن كار براي من ساخته ميشه؟ ... گفتم آقا من شغل ندارم، كار ندارم، منبع درآمد ندارم... آخه بيست تومن چيزي ميشه؟ 
وقتي جامعه ما خودش لجن شد، يعني زن من (آلوده) ميشه، دختر من (آلوده) ميشه، چرا بگم دختر مردم ميشه؟ الان دختر من [حذف كردم]...
(با گريه) وقتي من ندارم... چه جوري دخترم رو پول بدم...؟ من ميدونم. دخترم ميره... يكي سوار مي‌شه... خب مي‌ذاره ميره [حذف كردم]... 

پ.ن: نام مكان‌هايي كه دخترش براي تن‌فروشي مي‌ايستاد را حذف كردم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر