دارم فكر ميكنم كسي كه از صداي نامجو لذت نبرد با چي ممكن است حال كند؟ من اصلا نميتوانم اين آدم را در حال كيف كردن از داستانهاي چسترتن تصور كنم، نميتوانم بپذيرم كه با بهرام صادقي و چخوف حال كرده. اصلا در مخيلهام نميگنجد كه بتواند با اشتياق پاي فيلمهاي تيم برتون بنشيند. حدس ميزنم فرهاد را به هواي «آهنگ غمگين» (توي مايه هاي داريوش) شنيده. يك جورايي مطمئنم اين آدم كيل بيل را مثل جكي چان ديده. حالا همهي اينها به درك. به من چه. وقتي موضوع به من ربط پيدا ميكند كه اين آدم سليقهي آشغالش را نمايش ميدهد و در کمال بی شرمی توقع دارد با جمله احمقانه «به سليقه هم احترام بگذاريم» به او فحشي داده نشود.
اينهايي كه ميخواهند به سليقهشان احترام گذاشته شود به آن گداي میدان ونك شباهت دارند كه با نمايش زخم مهوعش كاسبي ميكند. يارو گدائه زخم شكم يا دست و پايش را نمايش ميدهد و توقع پول دارد، اينها زخم سليقهشان را و توقع احترام دارند. حالا احترام يعني چي؟ يعني اينكه من در مواجهه با حرف پرتي مثل «موسيقي نامجو تاريخ مصرف دارد» و... فحش ندهم.
درباره "عقاید نوکانتی" که توکا نیستانی معنی اش را نفهمیده باید عرض کنم که اصلا این شعر برای این گفته شده که کسی معنی اش را نفهمد چون معنی ندارد. مثل غلط املایی های وغ وغ ساهاب، حالا یکی بیاید و بگوید: ببینید من هم میتوانم مثل هدایت عمدا غلط بنویسم پس چیزی از او کمتر ندارم. البته به نظر من هم بهتر بود نامجو پایان ترانه که انگار به اوضاع سیاسی ایران اشاره دارد را حذف کند چون در چنین کار بزرگی (هجو معنی در شعر) باید مواظب برداشت های معنی دار مخاطبان هم بود. نهایتش اگر همه شعر را هم مرتبط با اوضاع سیاسی ایران بدانیم، در کمال بدبینی میشود قبول کرد نامجو در یکی از ترانه هایش تا حد آرش سبحانی (کیوسک) تنزل کرده. که آن هم البته خیالی نیست.
اينهايي كه ميخواهند به سليقهشان احترام گذاشته شود به آن گداي میدان ونك شباهت دارند كه با نمايش زخم مهوعش كاسبي ميكند. يارو گدائه زخم شكم يا دست و پايش را نمايش ميدهد و توقع پول دارد، اينها زخم سليقهشان را و توقع احترام دارند. حالا احترام يعني چي؟ يعني اينكه من در مواجهه با حرف پرتي مثل «موسيقي نامجو تاريخ مصرف دارد» و... فحش ندهم.
درباره "عقاید نوکانتی" که توکا نیستانی معنی اش را نفهمیده باید عرض کنم که اصلا این شعر برای این گفته شده که کسی معنی اش را نفهمد چون معنی ندارد. مثل غلط املایی های وغ وغ ساهاب، حالا یکی بیاید و بگوید: ببینید من هم میتوانم مثل هدایت عمدا غلط بنویسم پس چیزی از او کمتر ندارم. البته به نظر من هم بهتر بود نامجو پایان ترانه که انگار به اوضاع سیاسی ایران اشاره دارد را حذف کند چون در چنین کار بزرگی (هجو معنی در شعر) باید مواظب برداشت های معنی دار مخاطبان هم بود. نهایتش اگر همه شعر را هم مرتبط با اوضاع سیاسی ایران بدانیم، در کمال بدبینی میشود قبول کرد نامجو در یکی از ترانه هایش تا حد آرش سبحانی (کیوسک) تنزل کرده. که آن هم البته خیالی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر