۱۹ آبان ۱۳۸۶

50 فیلم

ليستي كه به دعوت اميد از فيلم‌هاي محبوبم مي‌نويسم براي سينمابازها كفر است. ليستي كه اسمي از لينچ و تروفو و برگمان و كيشلوفسكي و... نداشته باشد به راحتي مي‌تواند حكم مرگ آدم را در دادگاه همين اميد خودمان صادر كند. به هر حال واقعيتي است. من علاقمند جدي سينما نيستم. فيلم برايم مثل پفك است. حتي دنبالش نمي‌روم. اگر روي ميز باشد و تعارفم كنند چندتا برمي‌دارم. باور بفرماييد هنوز هم درست و حسابي فرق بين چي‌توز حلقه‌اي و مانچي و كرانچي را نمي‌دانم. حدس‌هايي البته مي‌زنم كه در ادامه مي‌آيد:

۱ـ تمام ساخته‌ها و نساخته‌هاي تيم برتن. (نساخته‌ها:حتي اگر در حد فكری گذرا بوده باشد.)
۲ـ همه فيلم‌هاي ديده و نديده‌ام از تارانتينو به اضافه فيلم‌هايي كه او در ساختن شان يك دستي رسانده. مثل شهر گناه.
۳ـ جيم جارموش / از دم به خصوص: مرد مرده و قهوه و سیگار. مسلم است که گوست داگ یک بند جداگانه می طلبد.
۴ـ پي / آرنوفسكي
۵ ـ عشاق روي پل / اگر اشتباه نكنم اسكورسيزي ساخته و بينوش هم بازي مي‌كند. زبان فيلم هم فرانسه است.
۶ـ ترك لاس وگاس / مايك فيگيس. تنها فيلمي كه سه چهار بار ديدم و هنوز هم آماده‌ام ببينم و از بازي نيكولاس كيج كف كنم.
۷ـ صورت زخمي / برایان دی پالما. به ياد آن كوكائين‌هايي كه به دماغ آل ‌پاچينو متبرك شدند.
۸ـ بازگشت / كارگردانش را نميدانم. روسي يا شايد هم لهستاني است. يك پدري بعد از مدتها مي‌آيد و دو پسر نوجوانش را به جزيره‌اي خالي مي‌برد. بعد پدر کشته میشود و کلا من از فیلم دیدن صرف نظر کنم به ثواب نزدیک تر است.
۹ـ يك اپيزد از سه گانه‌ي نميدانم چي و يك فيلم كامل از يك كارگردان هنگ گنگي ديدم كه طبيعتا نه اسم خودش را ميدانم نه فيلم‌هايش را. اما وحشتناك اساسي بودند. (به همت بایا نام این بزرگمرد ونگ کارـوای گزارش شد)
۱۰ـ بهار، تابستان، پائيز، زمستان و دوباره بهار / کیم کی داک (اگر از سينما۴ ديديد اصلا نديديد.)
۱۱ـ خداحافظ لنين / ولفگانگ بكر. شرمنده رفقا
۱۲ـ لوليتا / كوبريك نه فيلم آدريان لين حـ.شري
۱۳ـ قلم‌پرها/ (فیلپ کافمن؟) هماني كه درباره ماركي دوساد است.
۱۴ـ گوست‌داگ / جیم جارموش. همچنان شگفت زده از سلوك كفتربازانه‌ي آن سامورايي سياه
۱۵ـ كندو / فريدون گله
۱۶ـ چهارشنبه‌سوري/ اصغر فرهادي ـ وحشتناك است كه اين فيلم كف خيلي‌ها را نبريده.
۱۷ـ راننده تاكسي / اسكورسيزي
۱۸ـ سينما پاراديزو / تورناتوره
۱۹ـ پرتقال كوكي / كوبريك
۲۰ـ آپارتمان / ژیل میمونی (با آپارتمان بیلی وایلدر اشتباه نشود).  زياد مطمئن نيستم. نميدانم به خاطر خود فيلم بود يا حال خودم از بي نيازي به ديكشنري همچين خوش بود.
۲۱ـ روزی روزگاری آمریکا / سرجیو لئونه
۲۲ـ پدرخوانده ـ دو / كاپولا
۲۳ـ آخرين زن / ماركو فرري ـ با حضور قابل ملاحظه‌ي معامله‌ي ژرار دپارديو و آن دختر ملوس كه الان اسمش يادم نيست اما اگر دم دست بود حاضر بودم زير پنجره خانه‌اش رسما آواز بخوانم.

(به احترام حافظه من سکوت میکنیم.)

.
.
.

۵۰ـ وحي / يك فيلم ۶۰ ثانيه‌اي كه كارگردان ناشناسش در نوجواني ساخته و بعد از گذشت سالها هنوز صدا و تصوير را ميكس نكرده. با احتساب كارگردان فروتن و ناشناس كلا اين فيلم را در جهان دو ـ سه نفر ديده‌اند. خود فيلم كه البته ارزشي ندارد اما به دليل نبوغ كارگردانش در خريد يك عدد دوربين بي‌مصرف به جاي پرايت (كپي‌رايت: ازموسيس) شايسته تقدير شناخته شده.

خارج از بازي: بدترين فيلم‌ها
۱ ـ همه‌ي فيلم‌هاي آن كارگرداناني كه با چس‌مثقال هوش میخواستند نابغه باشند، پس با برداشت احمقانه از داستان‌هايي كه دوستشان دارم، به اعصابم گند زدند. نمونه:
 ـ سئوال: واو. اين «رگتايم» هموني نيست كه فورمن فيلمشو ساخته؟
 ـ جواب: برو گم شو بابا.
۲ ـ بيلاخ بلورين براي «پازوليني» كه بهتر بود به جاي فيلم ‌ساختن درست و حسابي جـ.لق مي‌زد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر