دوست واقعي هميشه به ندرت يافت ميشود. نميتوان او را بين همشاگرديها يا همكاران يافت. اين دوستيها گذرا هستند، پيش از آنكه شروع شوند تمام شدهاند در صورتي كه دوستي واقعي به آرامي ظاهر ميشود، كم كم، با گذر زمان. اما وقتي پديدار شد ديگر نميتوان تمامش كرد چون اصلا كسي آن را شروع نكرده بوده كه حالا تصميم بگيرد تمامش كند. دوستي واقعي مثل گیاهی خودرو است. برای روییدن از ما اجازه نمی گیرد.
دوستي با زنان؟ نميشود با آنها دوست بود اما شايد بتوان عاشقشان بود.
*يكي يكجايي گفته بود من ميتوانم با خواندن يك كتاب سطوري كه در مستي نوشته شدهاند را پيدا كنم، حتي اگر لاف هم نزده باشد هنر نكرده. من نه تنها ميتوانم با خواندن يك انشاي مبتديانه بفهمم نويسنده به معلم فرانسه اش نظر دارد كه حتي با نوشتنش.
دوستي با زنان؟ نميشود با آنها دوست بود اما شايد بتوان عاشقشان بود.
*يكي يكجايي گفته بود من ميتوانم با خواندن يك كتاب سطوري كه در مستي نوشته شدهاند را پيدا كنم، حتي اگر لاف هم نزده باشد هنر نكرده. من نه تنها ميتوانم با خواندن يك انشاي مبتديانه بفهمم نويسنده به معلم فرانسه اش نظر دارد كه حتي با نوشتنش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر