۲۰ شهریور ۱۳۸۷

تقديم‌نامه شازده کوچولو


پريروزا گذرم به انقلاب افتاد و چون نيم ساعتي زود رسيده بودم و مي‌دانستم تا افطار گيرم، به جاي نيم ساعت بيشتر سق زدن و مصاحبت اراذل نسبتا هنرمند (با دهن نيمه روزه طبيعتا) رفتم به پرسه زدن بين كتاب فروشي‌ها. كساني كه انقلاب را بشناسند مي‌دانند اگر بخواهند آخر كار چيزي دستشان را بگيرد نبايد فقط توي مغازه‌هاي بر خيابان بچرخند. كوچه پس كوچه‌ها بهتر جواب مي‌دهند. (اوه پسر! حرف سياسي زيرپوستي زدم.) خلاصه توي فرهنگ معاصر (خيابان دانشگاه نبش ژاندارمري: براي علاقمندان به زبان فرانسه) چشمم به شازده كوچولو افتاد و بي‌خودي خريدمش. اين كتاب خريدن الكي هم از عادت‌هاي جفنگ جديدم است كه اگر به سلامتي اين كار را هم مثل كتاب خواندن ترك كنم يك پير مرد درست و درمان تحويل اجتماع داده‌ام. اما چي مي‌خواستم بگويم كه كار به درس انقلاب شناسي رسيد: همين تازگي‌ها مي‌خواندم تقديم‌نامه‌اي كه اگزوپري براي شازده كوچولو نوشته يكي از جنجالي‌ترين تقديم‌نامه‌هاي ادبيات دنياست (متني كه مي‌خواندم خبري در مورد «ترين»هاي هنر به انتخاب نمي‌دانم چه مجله يا محفلي بود). در متن خبر اين حرف هم مثل اكثر چيزهايي كه در حوزه زبان فارسي مي‌خوانيم در حد حرف باقي مانده بود و هيچ توضيحي نداشت كه اصلا چرا و روي چه حسابي. اين روي دلم مانده بود كه شازده كوچولو با پاي خودش از راه رسيد. نمي‌دانم مترجم شهير ما حضرت شاملو یا دیگران مثل قاضی و نجفی تقديم‌نامه را ترجمه كرده اند يا نه اما من هر چه بالا و پايينش كردم چيزي دستگيرم نشد که دقیقا از کچاش جنجال درآورده اند. اينجوري شد كه گفتم با اين فرانسه‌ي گازوئيلي‌ام متن را برگردانم شايد شما چيزي بفهميد، كه نكند خداي نكرده جنجالي در دنيا وجود داشته باشد و ما ايرانيان باستاني-اسلامي به خاطر فراخي مترجم از آن محروم شويم، هرچند كه بر سر لحاف ملا:


به لئون ورت
از بچه‌ها بابت تقديم كردن اين كتاب به يك بزرگسال عذر مي‌خواهم. يك دليل مهم دارم: اين آدم بزرگسال بهترين دوستي است كه در تمام دنیا دارم. بهانه ديگري هم دارم: اين آدم بزرگسال مي‌تواند همه چيز را بفهمد، حتي كتاب‌هاي كودكان را. سومين دليلي كه دارم: اين آدم بزرگسال در فرانسه زندگي مي‌كند، جايي كه گرسنه و سرد است. او به تسلي احتياج دارد. اگر تمام اين بهانه‌ها كافي نيستند، مي‌خواهم دوباره بگويم اين كتاب به كودكي كه يك‌وقتي اين آدم بزرگسال بوده. همه‌ي آدم بزرگ‌ها اول بچه بودند. (اما كمتر كسي ميان آنها وجود دارد كه اين را به ياد بياورد.)
تقديم‌نامه‌ام را تصحييح مي‌كنم:

به لئون ورت
وقتي پسربچه بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر