۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

چپ هپروتی

[یک وقتی است که حال و حوصله جمع کردن سر و ته نوشته‌ام را هم ندارم، همینطوری که چرک نویس کردم و نشانه گذاشتم تا بعدا جمعش کنم بگیرید الان بعدا]

 این چپ‌گرایی هپروتی که چندوقتی است دوباره مد که نه دقیقا، صکسی شده (غالبا برای زنان) همانطور که برجسته کردن لب‌ها و سینه‌ها و گونه‌ها و اینهمه باسن (غالبا برای مردان) تا یک جایی قبول دارم بانمک است، مثل همان برجستگی‌های کذایی.
اما از جایی حال به هم زن می‌شود که چپ می‌شود همین و باقی هم می‌شوند لابد آوانتوریست. من نمی‌توانم به این نوع چپی که برای فجایعی که در فواصل مطمئنه رخ می‌دهند پستان به تنور می‌چسباند و زبان می‌گیرد، مو می‌کند و با کله توی شیشه می‌رود اما در مقابل جنایتی که جلوی چشمش اتفاق می‌افتد حناق می‌گیرد، فقط نیشخند تحویل بدهم.

اگر آدمی آنقدر آدم هست که کشته شدن مردم غزه ناراحتش کند و وادارش کند به نوشتن و حرف زدن، نمی‌تواند از کشته شدن 13 کارگر در انفجار معدنی که انفجارش قابل پیشبینی بوده حرفی نزند. تیترش را بخواند و نهایتا بگوید «آخی». حق 13 کارگری که چند روز پیش (30 فروردین) در معدن باب‌نیزو کشته شدند،  حق 2 کارگری که شهرویر پارسال در همین معدن کشته شدند، حق 9 نفری که سال 84 باز در همین معدن و در تونل همین افقی که چند روز  پیش منفجر شد کشته شدند یک آخی یواشکی نیست. همانطور که در مورد کشتار مردم غزه اگر یادتان مانده باشد آن زمان آخی‌گوها به نظرمان بی‌رحم می‌آمدند.



عصبانی شدن در مورد کشتار معادن زرند کرمان (که ما فقط از کشته‌های یکی از معادن آن منطقه مطلعیم) مسئولیتی است که عصبانی بودن از کشتار مردم غزه روی دوش می‌گذارد.





 ما اینجا یک فرقی هست. همین فاصله‌ی مطمئنه که گفتم. تو اگر اسرائیل را محکوم کنی که خب هر آدمی با دوزار شعور همین کار را می‌کند (حتی بدون این دوزار هم مسئولین محترم مملکت ما نشان داده‌اند که می‌شود). مقابلت چه کسانی هستند؟ یک مشت خنگ و خل و مشنگ‌جات پان ایرانیست و کورش کبیر باز  که در کنار اعتقاد به اینکه چرخ و خط و موتور برق فشار قوی و ساعت رولکس را در زمان خشایار شاه یک برزگر اهل نیشابور اختراع کرده، معتقدند لت و پار شدن عرب‌ها همینجوری حال می‌دهد. خب اینها که زیاد جدی نیستند و ژست چپ بودن ما در خطر جدی تهدید نمی‌کند. اما در مورد انفجار معدن (مثلا) کار به همین سادگی نیست. خیلی زود به این نتیجه می‌رسند که محکوم کردم این فاجعه جدای از محکوم کردن خصوصی سازی با مدافعان دست به فرمولش نیست که با چارتا ضرب و تقسیم جنازه‌ها بر تولید و تفریق از زنده‌ها یک نتیجه‌ای



سال 84 که 9 نفر کشته شدند صاحب این معدن با لبخند عجوزه کشی گفت «این ناکسا توی زلزله نمردن که بیان اینجا بمیرن خونشون بیافته گردن ما» پارسال تلفنی به عرض رساند که «

 روز قبل از انفجار جداره‌هایی که احتمال نشت گاز متان داشته را با پارچه‌ پوشانده بودند و فردایش هم کارگران را به تونل فرستاده بودند





من این چپی که شاخکش فقط رو به بیرون حساس است را وقیح‌تر از گه‌ترین شکل راست، وقیح‌تر از محمد خاتمی می‌دانم. اینها با حساسیت نشان دادن به فاجعه‌ای (به حق) و سکوت در مورد فاجعه‌ای دیگر از اعتبار فاجعه‌ی دیگر کم می‌کنند. برای عصبانی شدن انگار محدوده تعیین می‌کنند.

برای طیف مخاطبانشان محدوده تعیین می‌کنند. دستگاه سنجش فاجعه

چرا اینها عصبانی نیستند؟



به بعد 

چپ حکمتیست که جدیدا از وجودشان مطلع شده‌ام که گویا نه نفر بوده‌اند که با مرگ منصور حکمت به دو گروه چهار نفره تقسیم شده‌اند و از بخت بد یک آدم متلون المزاجی مثل من انگار نفر نهم است که هر وقت به طرف یکی متمایل می‌شود آن گروه می‌شود اکثریت و گروه دیگر اقلیت تا دوباره هوس کند

لغو نظام کارمزدی که حتی این گروه هم معتقدند قبل از برپایی نظام مقدس کمونیستی ممکن نیست پس سندیکالیست‌ها خائن‌اند که می‌خواهند در مورد کارمزدشان چانه‌زنی کنند چون انقلاب را به تاخیر می‌اندازند



جعلی بودن این‌ها جعلی بودن

 پرسیدم منصور حکمت دقیقا چی به کمونیسم اضافه کرد که شد حکمتیسم گفت انباشت آغازین گفتم انباشت آغازین کار حکت بود؟ با هزارتا علامت تعجب. گفت نه اونطوری، بومی‌اش کرد



 دقیقا از جایی که



چطور عصبانی











مرتبط: چپ هپروتی / چپ دوزاری / چپ فسیل

۴ نظر:

  1. لئون عزیز سلاممطالبتان خیلی جالب است، فقط کمی لهجه روشنفکری اش زیاد است و آدمهایی مثل من باید خیلی زور بزنند برای فهمیدن.راستی با اجازه لینکتان کردمسلام. اگر قسمتی که مفهوم نبود را مشخص می کردید توضیح می دادم.

    پاسخحذف
  2. ببخشید رک سئوال میکنم. شما کمونیست هستید؟خیر

    پاسخحذف
  3. حق با شماست لئون. پست بالا از ان اتفاقهاییست! که ادم نفسهاش هم دردناک می شوند. من اطلاعات حقوقی ندارم اما ظاهرا چیزی هست به نام شکایت عمومی. میتوانیم یک شکایت نامه تنظیم کنیم و به پرونده احتمالی این بیشرفهایی که اسمشان کارفرما و ناظر امنیتی است اضافه اش کنیم. تا جایی که من فهمیده ام بخش خصوصی در ایران (مخصوصا در ارتباط با منابع طبیعی) از "دولتی" ها جدا نیست اما یک وکیل باهوش (که حقوق خوبی هم می گیرد) حتما بی تاثیر نیست. این راهی است که به عقل من میرسد.

    پاسخحذف
  4. حکمتیست ها این میون چیکاره بیدن ؟ربط وثیقی که ندارن اما دیدم حیفه درباره چپ هپروتی حرف بزنم و این محصولات (اتصالی) دستگاه آفرینش توش نباشن. حالا سر فرصت درباره شون/تون می نویسم.

    پاسخحذف