۶ اردیبهشت ۱۳۸۸

از چی حرف می‌زنیم

کتی‌گل: پست بالا (پایین) از آن اتفاقهایی ست! که آدم نفسهاش هم دردناک می شوند. من اطلاعات حقوقی ندارم اما ظاهرا چیزی هست به نام شکایت عمومی. میتوانیم یک شکایت نامه تنظیم کنیم و به پرونده احتمالی این بیشرفهایی که اسمشان کارفرما و ناظر امنیتی است اضافه اش کنیم. تا جایی که من فهمیده ام بخش خصوصی در ایران (مخصوصا در ارتباط با منابع طبیعی) از "دولتی" ها جدا نیست اما یک وکیل باهوش (که حقوق خوبی هم می گیرد) حتما بی تاثیر نیست. این راهی است که به عقل من میرسد. 

لئون: خیالت را راحت کنم. نه. اساسا امیدی به پیگیری قضایی نیست. ببین، چهار سال قبل که در این معدن 9 کارگر کشته شدند، دادگاه مالک معدن را دنبال می‌کردم. مسئله اصلی این بود که در هنگام انفجار و پیش از آن دستگاهی برای اندازه‌گیری مقدار گازهای سمی و منفجره در داخل تونل وجود داشته یا خیر. مالک معدن ابتدا می‌گفت که چون دستگاه گازسنج گران است وسعش نرسیده بخرد . این حرف کسی است که معدن چند میلیاردی را به چند صد میلیون تومان خریده بود (آن زمان برای گزارشی حساب کردم. کل قیمت معدن برای رهن پانزده ساله به اندازه‌ی سود دو ماه و نیم تولید ذغال‌سنگ معدن است). این ادعا همان اول کار رد شد چون کارگران قدیمی و بازنشسته شهادت دادند که از زمان مالکیت دولت و حتی پیش از انقلاب یک شرکت خارجی آن‌قدر که در هر شیفت کاری دو دستگاه داخل هر تونل استفاده شود (که نیازی هم نیست چون در زمان پیمانکار دیگر افق‌های بیشتری فعال بوده‌اند دستگاه‌های بیشتری هم خریداری شده بوده.) دستگاه گازسنج وجود داشته. دفاع مالک معدن بعد از رو شدن دروغش دقیقا این بود: «مگه من عُمرم که کارگرامو دستی دستی به کشتن بدم.» خب، با شهادت کارگران قدیمی محرز شد که دستگاه ایمنی پیش از انفجار وجود داشته اما سئوال این بود که چرا از این دستگاه استفاده نشده. مالک معدن وجود دستگاه‌ها را قبول کرد اما ادعا می‌کرد که هنگام انفجار دستگاهی داخل تونل وجود نداشته. یادم نیست می‌گفت دستگاه خراب بود یا همچو چیزهایی. از اینجا به بعد بلحاظ قانونی دعوا را باخته بود و برای خالی نبودن عریضه شهادت دیگری هم ضمیمه شد که حتی «هنگام انفجار هم دستگاه گازسنج داخل تونل وجود داشته» یعنی که نماینده‌ی مالک معدن با آگاهی از بالاتر از استاندارد بودن گاز متان شیفت کاری را تعطیل نکرده و کارگران را مجبور کرده که در آن شرایط به عمق 240 متری زمین بروند و کار کنند. دفتر ثبت ایمنی هم نشان می‌داد که صبح روزی که تونل منفجر شده مهندس ایمنی گاز متان تونل را 5 درصد ثبت کرده بوده. استاندارد متان در عمق 200 متری زمین 1 درصد است و بالاتر از این مقدار باید شیفت کاری تعطیل شود. خب. از اینجا به بعد مالک معدن در مواجهه با دوین دروغش می‌گفت اگر ما هر روز که متان در داخل تونل‌ها بالاتر از استاندارد باشد بخواهیم کار را تعطیل کنیم چند روز در هفته این اتفاق می‌افتد و «چرخ تولید مملکت لنگ می‌شود». چرخ تولید مملکت! حالا چرا چرخ تولید مملکت لنگ می‌شود؟ از اینجا به بعدش را من عرض می‌کنم. چون دستگاه تهویه تونل در عمق دویست و چهل متری زمین چند روز در هفته خراب می‌شود و آدم‌های آن پایین باید از هوایی که از راه آسانسور داخل می‌شود تنفس کنند. چون مالک معدن که بعد از دو ماه و نیم تمام پول رهنی که برای پانزده سال به دولت پرداخته بوده را از تولید کارگران به دست آورده و پس از آن در کار سود بیشتر بوده دلیلی ندیده که بخشی از این سود را به تعمیرات اختصاص بدهد. لااقل تعمیر دستگاه تهویه تا آدم‌های آن پایین بتوانند تنفس کنند. به همین دلیل چند روز در هفته شرایط برای کار کردن مساعد نبوده... یک حرفی هم می‌زد که نمی‌دانم از سر رذالتش بود یا حماقتش. می‌گفت «این انفجار اتفاق بوده چون تا پیش از این کارگران در همچین شرایطی – بیش از 5 درصد گاز متان در هوای تنفسی – کار می‌کردند و وقتی بیرون می‌آمدند "فوقش" کمی سرگیجه و تهوع داشتند.» فوقش. بعد هم که آن جمله و آن لبخند عجوزه کش: «این ناکسا توی زلزله نمردن که بیان اینجا بمیرن خونشون بیافته گردن ما» اگر یادت باشد سال 84 یک زلزله‌ای آن حوالی آمد.
خلاصه دادگاه مالک معدن را محکوم کرد. اما اینکه به چی محکومش کرد داستان دیگری است: دو ماه تعطیلی افق شماره‌ی دو معدن (محل انفجار) و پرداخت دیه نه انسانی که کشته شده بودند. همین. تا پارسال که باز دو نفر دیگر کشته شدند (چون تعداد بیشتری در زمان انفجار حضور نداشتند تا بمیرند) و حالا هم که 12 نفر دیگر. این 23 نفر که می‌گویم نه یعنی 23 نفر مثل ما، فرق دارد با 23 نفر من و تو و جماعت هنرمند و روزنامه‌نویس و آکتور و کارمند و اینها.. 23 نیروی تولیدکننده که اگر قرار به ارزش‌گذاری باشد هرکدام‌شان به تمام صنف و طبقه‌ی ما می‌ارزند.

اینها را گفتم تا برسم اینجا که بگیر رفتیم و شکایت هم کردیم و طرف محکوم هم شد (هرچند جنبه‌ی عمومی جرم گویا کار دادستان است). به چی محکوم می‌شود؟ بگیر رفتیم و شکایت کردیم و طرف هم به چیزی که حقش بود محکوم شد. تکلیف هزاران کارخانه و واحد صنعتی و معدنی که از زمان هاشمی تا اوجش دوره‌ی خاتمی و تا امروز به اسم خصوصی‌سازی بین نزدیکان قدرت - مثل این معدن - پخش و پلا و سپس نابود شدند چه می‌شود؟ اینهمه کارگری که در سنین میانسالی ناگهان بیکار شدند و چون هنوز – بر خلاف طبقه‌ی ما – شرمندگی را می‌شناختند از سر ناچاری خودکشی کردند را کی می‌خواهد دوباره به زندگی برگرداند؟ از چی حرف می‌زنیم؟






۴ نظر:

  1. جهت تنوع در روحیه همه انسانهای محترمی که بعد از خوندن این مطالب پکر میشن :http://www.youtube.com/watch?v=X-LatNlWF3Iموشولیناش مقبول تر افتاد در نظر. نمک شما هم البته محفوظ.

    پاسخحذف
  2. خدای من. جز گریه کاری نمی توانم بکنم"ناراحت نباشید، عصبانی باشید." چخوف میگه به گمونم.

    پاسخحذف
  3. به همین سادگی می شه تو ایم مملکت برای جون آدما پشیزی ارزش قائل نشد!

    پاسخحذف