۲۸ دی ۱۳۸۸

فردای انقلاب برات یه گوشواره می‌خرم

فردای انقلاب
برات یه گوشواره می‌خرم
مازندران
.
.
یکی دو تا شهر هم از گیلانُ



اگه بخوای با قایق بادی تفننی به آمریکا حمله کنی
نصف اقیانوسُ برات می‌خرم
.. باقی‌شم اجاره می‌کنم




وسط دبی چادر می‌زنیم
بعد از اینکه خریدمش و برات با خاک یکسانش کردم




شاید تمام خز و خیلای شهرُ اعدام انقلابی ‌کنم
دلم می‌خواد یه دل سیر برات ذرت مکزیکی بخرم




دیگه لازم نیست (موقع موس کشیدن برای در و داف نوشکفته‌ایی که زیر سارافن‌شون شرت‌های ـ احتمالاً ــ نارنجی می‌پوشن) سرتُ از پنجره ببری بیرون
فردای انقلاب برات یه ماشین کروکی می‌خرم



فردای انقلاب
همچین که مچ‌بندای سبزمونُ وا کردیم
دوباره کمونیست می‌شیم
طبیعتاً برات یه ارتش سرخ می‌خرم





۶ نظر:

  1. wow

    lord ! این همه ... بی نهایت ... باورنکردنی


    پناه بر خدا .



    Sr thank you Sr




    Ss

    پاسخحذف
  2. فردای انقلاب برات یه ارتش سرخ می شم.

    پاسخحذف
  3. وسط گوش دادن به حکومت نظامی میکیس تئودوراکیس ، حالا یا اتفاقی ، یا شاید هم کاملا غیر اتفاقی ، سرک می کشم به وبلاگ لئون ، در ساعت شش و پانزده دقیقه صبح به وفت ایران ...
    حالا من مانده ام و خطوطی که نمی دانم باید به گریه ام بیاندازند و یا خنده !
    زمان می گذرد و موسیقی همچنان ادامه دارد ...

    پاسخحذف
  4. چه خوب بود این

    پاسخحذف
  5. وای آخرش عالی بود. معرکه. پس هنوز هست کسی، که می نویسه، و میشه لذت برد.

    پاسخحذف