۱ فروردین ۱۳۸۹

درباره‌ خوش رقصی و اعلامیه هجرت مکابیز

يکي از اين + خوش رقصي ها:


دوم)

در جریان تحریم چیزی بنام دوسالانه ی کاریکاتور، توکانیستانی زیر بیانیه ی تحریم را امضا نکرد. به این کار می گویند بی تفاوتی یا خونسردی که در شرایط عادی می تواند خصوصیت خوبی باشد. در شرایطی که خون توی خیابان ریخته می شود و هیچکس صدایش بجایی نمی رسد جالب نیست اما هرکس توانی برای پرداخت هزینه دارد و کسی را نمی توان برای محافظه کاری سرزنش کرد. بیش از آن نمی توان از او طلب کرد.در اینجور مواقع شخصا بجای سرزنش کسی که بیانیه ای را امضا نکرده ، کسی را که امضا کرده ستایش می کنم. اما بعد، آن جناب رفت در همان جشنواره ای که قرار بود تحریم شود، داور شد.تنهایی مردم رویش تاثیری نگذاشته بود اما تنهایی یک کارگزار حکومتی دلش را به درد آورد و داوری جشنواره ی تحریم شده را پذیرفت. تحریم نکردن ،رقصیدن به آهنگ زور است که گاهی همه( جز آن معدود آدمهای بزرگ، واقعا بزرگ) به آن تن می دهیم. داور شدنش قرکمر اضافه بود که در بالا به تفصیل درباره اش نوشتم و مثال علیرضا شیرازی برای فهمش کفایت می کرد و حرمت سن و سال و پیشه ی توکا که هنر است مانع از آن می شد که بعنوان مثال دوم ذکرش کنم. اما کار به همین جا ختم نشد. رفت یک پست زد و تلاش کرد دیگرانی را که تحریم کرده بودند تحقیر کند.(+)به انگ های مختلف. این کار اسم زشتی دارد. کامنت گذاشتم برایش که اسمش را یادآوری کنم. کامنت را که هیچ جمله ی بی ادبانه ای در آن نبود سانسور فرمود. یک جورهایی مثل افتادن در باتلاق است. هی فرو می روی و دست آخر می بینی کارت آنقدر زشت می شود که آدم مجبور می شود از دایره ی ادب خارج شود و بهت بگوید. "احمدی نژاد". هم گند می زند. هم به گندش افتخار می کند. هم صدای مخالف را نمی شنود و هم پیش خودش فکر می کند "چه آدم باحالی ام من" .....آخر نوشته اش هم می نویسد "تمام شذ ، به کارمان برسیم" اصلا بعد از آنکه سد علی و الفنون گفتند انتخابات تمام شده و به کارمان برسیم.من یک چیزی را فهمیده ام. چیزهایی که تمام شدنشان را اعلام می کنند تمام نمی شود.



"سفر به انتهای شب" را اینجا بخوانید

http://www.zeno1.blogspot.com/